همین روزها
حلقه هایمان را
در مشت هایمان خاک می کنیم
دیگر نگینی نمانده
صبور باش ....
+ نوشته شده در دوشنبه سی و یکم خرداد ۱۳۸۹ ساعت 22:32 توسط سیمین شیرالی
|
همین روزها
حلقه هایمان را
در مشت هایمان خاک می کنیم
دیگر نگینی نمانده
صبور باش ....
به نام آنکه
من و ترا برای هم نیافرید
اما ما
برخط خدا
مُهر باطل زدیم
حالا با هم می سوزیم ...
باید می گریختم
پچ پچ کوچه
نشانی خانه ام را
به کلاغ سیاه داده بود
شبی کوچه در خواب
گریختم
بی هیچ فرصتی برای کفش هایم ....