عازم سفر بودم
ولی هیچ اشتیاقی
چمدانم را نمی بست ...
عازم سفر بودم
ولی هیچ اشتیاقی
چمدانم را نمی بست ...
از پشت پلک ها بیا
جایی که هیچکس
خواب هم نمی بینید
طعم گس لب هایم
از بوسه های کال توست
وقتی رسیده شدی
بیا ...
شب بلند
من و یک نخ سیگار
کدامیک زهر می کشیم !
نه معشوقه می خواهم
نه خنده های مستانه
من فقط
کمی خدا می خواهم
تا آرامشم دهد
...
شُلال شده ام بر فرش رنگ پریده
تیک تاک ساعت هم
تلنگرم نمی زند
اگر این زمستان پوست بیندازد
اگر بمانم
شاید این بهار فارغ شوم
این بارِ سنگین
دوشم را بارور کرد
نه رَحِمَم را
نوزده سال تمام ...
اختر حنین ...
دلم باز
راهی قبرستان می شود
راهی عود و گلاب
راهی مویه های عاشقان
راهی دلتنگی های بی امان
می خواهم بیایم
اندوه هزار ساله ی این سنگ را بشویم
با اشک جان
می خواهم بیایم
ببارم بر ساکت چشمان ات
می خواهم بیایم
بازوان شلاق خورده ام را
بپیچانم به دور سنگ مزارت
بیایم به میعادگاه
آنجایی که
خاکستان دل منست
شبی با رفتن ات
سوختم تا مغز استخوان
حالا بنگر !
رقصان است هنوز آوای سوختن ام
به تماشایم نمی آیی ؟
از حوالی شانه هایت بی سایه عبور می کنم
به پیشوازم نمی آیی ؟
مینای دل ام را شراب خواران شکسته اند
بندزن دلم نمی آیی ؟
سنگین است بغض این سکوت در هوای تاریک سینه ام
به فریادم نمی رسی ؟
از کوچه های خیس خواب هایم
گاه و بی گاه عبور می کنی
چشمهایم را به خاطر نمی آوری ؟
دلم هوای شنیدن لهجه ات را کرده
همان لهجه ای که بوی رطب می داد
ای همدم دیرینه ام
مرا نزد خود نمی خوانی ؟
هنوز هم یادته !
آن زمان که بچه بودیم
همیشه چشم هایمان به آسمان بود
شب ها
ستاره هایمان را به هم نشان می دادیم
تو همیشه
ستاره ای را که از همه بزرگتر بود نشان می کردی
بعد با هم می پریدیم به آسمان
تا ستاره هایمان را بچینیم
من که هیچ وقت دست ام نمی رسید
ولی تو ستاره ات را چیدی
دست هایت سوخت
من چه کودکانه برایت گریستم
خیره به تصاعد نور دستان ات
به دست های خاکستری ام نگاه کردم
حالا سال ها گذشته است
من که ستاره ای نچیدم
چرا سالهاست که می سوزم
و هنوز نگاه ام به آسمان است ... !
ما که
تولد پروانه را ندیدم
اما درد مرگ بال او را
بر جان خسته کشیدیم
در ته کوچه تاریک
در آن خلوت بن بست
رنج درخت پیر را گریستیم
،
ما همه
خاطره ی برگریزان یک درخت ایم
نمی دانستیم
ولی مستانه
بر خش خش برگ ها زیر پایمان خندیدم ... !!!
گریبان ما دچار لحظه ها
تا کی شکسته شود
عمر ما در چروک آئینه ها ....
" به مناسبت سالروز تولدم "