همدم بوسه
از دریچه چشمانم
سبز عبور کن
مثل تراوش یک بوسه
به رنگ آشتی
من ازآغوش های خاکستری گریزانم ...
سیمین شیرالی
از دریچه چشمانم
سبز عبور کن
مثل تراوش یک بوسه
به رنگ آشتی
من ازآغوش های خاکستری گریزانم ...
سیمین شیرالی
تقصیر من نبود
اگر استکان چای
همیشه سرد می شد
آنکه باید می آمد
نیامد ...
سیمین شیرالی
زمستان 93
قلبم ازدحام دلتنگی
عقربه تنهایی
هیچ مسافری را به خانه نمی رساند
دیوار و شانه هایم
غربتی سرد
دلگیرم از فاصله ها
از جاده
و
خ و د م ...
سیمین شیرالی
1
میخاهم
از سادگی کفشدوزکی
برایت بگویم
که به عشق نوازش
بر سر انگشتانت نشست
و اسیر شد ...
سیمین شیرالی
در حریم این دست ها
جای یک نوازش خالیست
و من مدام
خواب دست هایت را می بینم
سیمین شیرالی
بر فراز این شکیبایی
مدادم فرود می آید
این روزها
جای کسی خالیست ...
سیمین شیرالی
هر چه می خواهم
در چروک صدایم
نام ات را اطو بکشم
نه تو
نه گلویم
صاف نمی شود
سیمین شیرالی
نگو سراغ ات را نگرفته ام
پستچی همین روزها
تصویر ما را بر تمبر ها خواهد دید !
2
تو بر ذغال ها آتش می زنی
درختان سبز خام می سوزند
و من آه جنگل را ناله می کنم
سیمین شیرالی