نور چشمانم مادر ( مادر )
نور چشمانم
برایم بنویس در چه حالی ...
كسي هست موهايت را شانه كند
دست هاي كبودت را ببوسد ؟
كسي هست دردهاي تن ات را تسكين دهد
نه کسی نیست
افسوس !
یادم نبود تو رفته ای
دست از دار و دنیا کشیده ای
ترا بر دوش می کشیدند
مردان خدا
و پای لنگ من در پی تو هرگز نرسید
چند روزیست باوری بعید
درخانه ام را می کوبد
نه راهسپار می شود نه اقرار
نگو مادر
مرا به خاطر بسپارید
خاطر تو تپش قلب منست
من ترا نه تنها با نام ات مادر
با تمام دردهایت
با قامت خمیده ات
آن نگاه خسته و منتظر
جاودانه در قلبم می کارم
مادر !
نام تو
سرشار از مهربانی و نور بود
اما این روزها و شبها
جز سیاهی
هیچ چشمی پلک نمی زند
پرده های خانه ام رنگ اندوه گرفته
حالم را نمی یابم دیگر
جز
دم به دم
آه به آه
صدایت می کنم
مادر
مادر
مادر
تاریخ وفات ، بیست و هفتم رمضان
91/5/26