چند شعر کوتاه از مجموعه سیمین 2
روسری ات بر باد می رود
در اضطراب باد
مثل نجابت قطره شبنم
به تابش خورشید
،،،،
جلو نیا
لب هایم را به اسارت می بری
و من گریبان ترا
دست به موهایم که می کشی
امواج را رهسپار دلم می کنی
و من
غرق می شوم
در ژرفای آغوش ات
،،،،،،
باران می بارد
بارانی ات را بپوش
برویم زیر باران
سردمان که بشود
بهانه ای دارم که به تو بچسبم
،،،،،
آمدی ببینی
دست هایت تا کجای زخمهایم فرو رفته اند
کافیست اندازه دست هایت را بدانی
نگران نباش
می توانی عمیقترش کنی
،،،،،،
دریا کنار آمده ست
و تو هنوز نه
ساحل را قدم می زنم
دریا وعده داده کنار می آیی
باد بوی موهایم را عاریت گرفته
تا به دست هایت برساند
شاید کنار بیایی
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و پنجم تیر ۱۳۹۴ ساعت 0:21 توسط سیمین شیرالی
|