بر پیشانی آینه !
خواستم دیگر هیچوقت
ترا به یاد نیاورم
به آینه که رسیدم
دیدم چقدر شبیه تو شدم
هر شیار بر صورتم
حوصله ای بود
که ترا
سالها بر دوش کشیده بود
دست دراز می کنم
بیرونت بکشم
چقدر عمیق فرو رفته
در جوانی !
آینه را می شکنم
اما باز نمی شود
ای عمیق ترین درد ...
سیمین شیرالی
زمستان93
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم مرداد ۱۳۹۴ ساعت 22:24 توسط سیمین شیرالی
|